۱۳۹۱ بهمن ۸, یکشنبه

پاسخی به اتهام دیرینه


"من می دانم از تأییدی که از جانب من بر نقش ایفا شده از طریق جنسیت(نه سکس به معنای عامیانه اش) در خلق برخی‌ از امراض عصبی قرار داده شده همگان اطلاعاتی‌ کسب کردند. ولی‌ این را نیز می دانم که کسب اطلاعات عمیق و در نظر گرفتن دقیق یکایک خصوصیات عینی مطروحه در نظر عوام، چندان خریداری ندارد و از باب حوصله دچار مضیقه است. اتاق بسیار کوچکی در حافظه جمعیت است که فقط مایل به جا دادن کلام برهنه هر فرضیه و جعل تعبیری افراطی و در عین حال جالب است که به خاطر سپردنش آسان باشد. همچنین ممکن است برخی‌ پزشکان محتوای فرضیهٔ مرا به طور نادرست چنین دریابند که من محرومیت جنسی‌ را به عنوان علت قوی و نهایی این گونه امراض محسوب می دارم. در شرایط زندگی‌ جامعه جدید یقیناً چیزی به نام فقدان و محرومیت جنسی‌ وجود ندارد. در غیر این صورت آیا آسانتر نبود که مستقیماً با سفارش و توصیه به انجام فعالیت جنسی‌ به عنوان مقیاس درمانی در پی‌ بهبودی بیماران بر می آمدیم و خودمان را اینطور گرفتار کار پردردسر روان درمانی نمی‌کردیم؟ اما حقیقت امر چیز دیگریست.
نیاز و محرومیت جنسی‌ صرفاً یک روی سکه و یکی‌ از عوامل دست اندر کار در مکانیزم این گونه امراض عصبی است(آن هم نه به معنی‌ عام کلمه) و اگر عوامل دیگری در کار نبودند، نتیجهٔ کار، فقط با ارضای شهوانی حاصل می‌شد و دیگر نیازی به ایجاد بیماری و پیامدهای حاصل از آن نبود. 
عمل مهم دیگری که اغلب به اسانی‌ فراموش میشود، انزجار شخص بیمار از مسالهٔ جنسیت است، یعنی‌ ناتوانیش در عاشق بودن و دوست داشتن(یعنی‌ در نهایت همان تصویری از ذهن که من واپسزدگی نامیده ام) و تا وقتی‌ که بین این دو تمایل متضاد کشمکشی وجود نداشته باشد بیماری عصبی به منصهٔ ظهور نمیرسد. بنابرین، نصیحت به عمل جنسی‌ در درمان بیماران نمی‌تواند به عنوان تدبیری درمانی تلقی‌ شود و فقط از عهده نا آگاهان بر می آید."

فروید، مقاله‌ دربارهٔ روان درمانی، برگرفته از کتاب اصول روانکاوی بالینی

۱۳۹۱ بهمن ۲, دوشنبه

تفسیر خواب

در بسیاری از اوقاتِ ملال انگیزِ زندگی ام از دانستن این که این کتاب را از خودم به جا گذاشته ام تسلی پیدا می کنم.

نامه به ویلهلم فلیس 3 مارس 1900
زیگموند فروید